معنی شاعر سبک عراقی

حل جدول

شاعر سبک عراقی

ابوالفرج رونی، سعدی، حافظ، خاقانی، نظامی گنجوی، انوری

لغت نامه دهخدا

عراقی

عراقی. [ع ِ] (اِخ) فخرالدین عراقی. رجوع به فخرالدین عراقی همدانی شود.

عراقی. [ع ِ] (اِخ) صدرالدین. رجوع به صدرالدین عراقی و تاریخ گزیده شود.

عراقی. [ع ِ] (اِخ) رجوع به عبدالرحیم بن حسین عراقی شود.

عراقی. [ع ِ] (اِخ) ابوجعفر. رجوع به ابوجعفر عراقی و تاریخ گزیده شود.

عراقی. [ع ِ] (ص نسبی) (پرده ٔ عراقی)، از آهنگهای موسیقی است. پرده ٔ عراق:
بعد از عراق جائی خوش نایدم هوائی
مطرب بزن نوایی زان پرده ٔ عراقی.
سعدی.
رجوع به عراق و پرده ٔ عراقی شود.

عراقی. [ع ِ] (اِخ) تاج الدین. رجوع به تاج الدین عراقی و تاریخ گزیده شود.

عراقی. [ع ِ] (اِخ) رجوع به ابراهیم بن شهریار شود.

عراقی. [ع ِ] (ص نسبی) منسوب به عراق. نقد عراقی. در بیت ذیل از نظامی پول رایج و متداول در عراق معنی میدهد:
چرا گشتی در این بیغوله پابست
چنین نقد عراقی بر کف دست.
نظامی.

عراقی. [ع ِ] (ع اِ) چوب چنبر دلو. (منتهی الارب) (آنندراج).

عراقی. [ع ِ قی ی] (ص نسبی) از مردم عراق. اهل عراق. منسوب به عراق. عراق عرب یا عجم.

عراقی. [ع ِ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. 362 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات، بنشن، پنبه و میوه جات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

عراقی. [ع ِ] (اِخ) ابن منصوربن مسلم فقیه شافعی. کنیت او ابواسحاق مصری است. مولد و منشاء و مدفن او مصر بود. به بغداد سکونت گزید. از فضلای فقهاء شافعی است. شرحی بر کتاب مهذب شیخ ابواسحاق شیرازی نوشته و در بغداد به مصری معروف گشته است و پس از مراجعت به مصر او را عراقی گفتند. وی به سال 596 به مصر درگذشت. (از ریحانه الادب ج 3 ص 115).

عراقی. [ع ِ] (اِخ) ابوالحسن، یکی از دبیران سلطان مسعود غزنوی و از ملازمان وی بود. تولد وی بدرستی معلوم نیست. وفات وی به سال 492 روز دوشنبه ششم شعبان میباشد.مدفن وی مشهدالرضا است. در تاریخ بیهقی آمده است: که گفتند زنان او را دارو دادند و مردی سخت بدخو بود و باریک گیر. رجوع به تاریخ بیهقی ص 539 چ فیاض شود.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

شاعر سبک عراقی

1034

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری